قلب مجروح
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۴۷:۰۲
نظرات (0)
دی،کودکی به دامن مادرگریست زار
کزکودکان کوی به من کس نظرنداشت
اطفال رابه محبت من،ازچه میل نیست
کودک مگرنبود ،کسی کاوپدرنداشت
جزمن میان این گل وباران کسی نبود
کوکوزه ای به پاوکلاهی به سرنداشت
آخر،تفاوت من وطفلان شهرچیست
آیین کودکی،ره ورسم دگرنداشت
هرگز درون مطبخ ماهیزمی نسوخت
وین شمع،روشنایی از این بیشترنداشت
همسایگان مابره ومرغ می خورند
کس جز من وتو،قوت زخون جگر نداشت
بروصله های پیرهنم خنده می کنند
دینار ودرهمی ،پدر من مگرنداشت
خندید وگفت ،آنکه به فقر تو طعنه زد
از دانه های گوهر اشکت،خبرنداشت
از زندگانی پدر خود مپرس،از آنک
چیزی به غیرتیشه وداس وتبرنداشت
بس رنج برد وکس نشمردش به هیچکس
گمنام زیست،آنکه ده وسیم وزر نداشت
نساج روزگار ،دراین پهن بارگاه
از بهر ما قماشی از این خوبتر نداشت
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]