گرگ و سگ
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۴۷:۰۳
نظرات (0)
پیام داد سگ گله را،شبی گرگی
که صبحدم بره بفرست،میهمان دارم
مرابه خشم میاور،که گرگ بدخشم است
درون تیره ودندان خونفشان دارم
جواب داد،مراباتوآشنایی نیست
که رهزنی تو ومن نام پاسبان دارم
من از برای خور وخواب ،تن نپروردم
همیشه جان به کف وسربرآستان دارم
گرفتم آنکه فرستادم آنچه می خواهی
ز خودچگونه چنین ننگ رانهان دارم
هراس نیست مراهیچ گه زحمله گرگ
هراس کم دلی بره جوان دارم
شبان،به جرات وتدبیرم آفرین ها خواند
من این قلاده سیمین،ازآن زمان دارم
رفیق دزد نگردم به حیله وتلبیس
که عمر هاست به کوی وفامکان دارم
مرانکشته،به آغل درون نخواهی شد
دهان من نتوان دوخت،تادهان دارم
جفای گرگ،مراتازگی نداشت،هنوز
سه زخم کهنه به پهلو وپشت وران دارم
دوسال پیش،به دندان دم توبرکندم
کنون زگوش گذشتی،چنین گمان دارم
دکان کید،بروجای دیگر بگشای
فروش نیست در آنجاکه من دکان دارم
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]