وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
نور حق

ابزار وبمستر

حق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۸
فايلستان

به‌گردون تيره ابري بامدادان برشد از دريا

جواهر خيز وگوهرريز وگوهربيز وگوهرزا

چو چشم اهرمن خيره چو روي زنگيان تيره

شده‌گفتي همه چيره به مغزش علت سودا

شبه‌گون چون شب غاسق‌گرفته چون دل عاشق

به اشك ديدهٔ وامق به رنگ طرهٔ عذرا

تنش با قير آلوده دلش از شير آموده

برون پر سرمهٔ سوده درون پر لؤلؤ لالا

به دل‌گلشن به تن زندان‌گهي‌گريان‌گهي خندان

چو در بزم طرب رندان ز شور نشوهٔ صهبا

و يا در تيره چه بيژن نهفته چهرهٔ روشن

و يا روشن‌گهر بهمن شده دركام اژدرها

لب غنچه رخ لاله برون آورده تبخاله

ز بس باران از آن ژاله به طرف‌گلشن و صحرا

ز فيض او دميده‌گل شميده طرهٔ سنبل

كشيده از طرب بلبل به شاخ سرخ‌گل آوا

عذارگل خراشيده خط ريحان تراشيده

ز بس الماس پاشيده به باغ از ژالهٔ بيضا

ازو اطراف خارستان شده يكسر بهارستان

وزو رشك نگارستان زمين از لالهٔ حمرا

فكنده بر سمن سايه دمن را داده سرمايه

چمن زو غرق پيرايه چو رنگين شاهدي رعنا

ز بيمش مرغ جان پرد ز سهمش زهره‌ها درد

چو او چون اژدها غرد و يا چون ددكشد آوا

خروشد هردم ازگردون‌كه پوشد برتن هامون

ز سنبل‌كسوت اكسون ز لاله خلعت ديبا

فشاند بر چمن ژاله دماند از دمن لاله

چنان از دل‌كشد ناله‌كه سعد از فرقت اسما

كنون از فيض او بستان نمايد ازگل و ريحان

به رنگ چهرهٔ غلمان به بوي طرهٔ حورا

چمن از سرو و سيسنبر همال خلخ وكشمر

دمن از لاله و عبهر طراز و تبت و يغما

ز بس‌گلهاي‌گوناگون چمن چون صحف انگليون

توگويي فرش سقلاطون صباگسترده در مرعي

ز بس خوبان فرخ رخ‌گلستان غيرت خلخ

همه‌چون نوش در پاسخ همه‌چون سيم‌در سيما

ز بس لاله ز بس نسرين دمن رنگين چمن مشكين‌

ز بوي آن ز رنگ اين هوا دلكش زمين زيبا

گل از باد وزان لرزان وزان مشك ختن ارزان

بلي نبود شگفت ارزان‌كساد عنبر سارا

ز فر لاله و سوسن ز نور نور و نسترون

دمن چون وادي ايمن چمن چون سينهٔ سينا

چه درهامون چه دربستان‌صف‌اندرصف‌گل‌وريحان

ز يك سو لالهٔ نعمان ز يك سو نرگس شهلا

توگويي اهل يك‌كشور برهنه پا برهنه سر

چمان در خشكسال اندر به هامون بهر استسقا

چمن از فر فروردين چنان نازان به دشت چين

كه طوس از فر شاه دين برين نه‌گنبد خضرا

هژبر بيشهٔ امكان نهنگ لجهٔ ايمان

ولي ايزد منان علي عالي اعلا

امام ثامن ضامن حريمش چون حرم آمن

زمين از حزم او ساكن سپهر از عزم او پويا

نهال باغ عليين بهار مرغزار دين

نسيم روضهٔ ياسين شميم دوحهٔ طاها

سحاب عدل را ژاله رياض شرع را لاله

خرد بر چهر او واله روان از مهر او شيدا

رخش مهري فروزنده لبش ياقوتي ارزنده

ازآن جان خرد زنده ازين نطق سخن‌گويا

ز جودش قطره‌يي قلزم ز رايش پرتوي انجم

جنابش قبلهٔ مردم رواقش‌كعبهٔ دلها

بهشت از خلق او بويي محيط از جود او جويي

به جنب حشمتش گويي گرايان گنبد مينا

ستاره‌گوي ميدانش هلال عيد چوگانش

ز نعل سم يكرانش غباري تودهٔ غبرا

قمر رنگي ز رخسارش شكر طعمي زگفتارش

بشر را مهر ديدارش نهان چون روح در اعضا

زمين آثاري از حزمش فلك معشاري از عزمش

اجل در پهنهٔ رزمش ندارد دم زدن يارا

خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش

به مهر چهر رخشانش ملك حيران‌تر از حربا

نظام عالم اكبر قوام شرع پيغمبر

فروغ ديدهٔ حيدر سرور سينهٔ زهرا

ابد از هستيش آني فلك در مجلسش خواني

به خوان همتش فاني فروزان بيضهٔ بيضا

وجودش باقضا توأم ز جودش ماسوا خرم

حدوثش با قدم همدم حياتش با ابد همتا

قضا تيريست در شستش فنا تيغيست در دستش

چو ماهي بستهٔ شستش همه دنيا و مافيها

زمين‌گوييست در مشتش فلك مهري در انگشتش

دوتا چون آسمان پشتش به پيش ايزد يكتا

به‌سائل بحر وكان بخشد خطاگفتم جهان بخشد

گرفتم‌كاو نهان بخشد ز بسياري شود پيدا

ملك مست جمال او فلك محوكمال او

ز درياي نوال او حبابي لجهٔ خضرا

زمان را عدل او زيور جهان را ذات او مفخر

زمان را او زمان‌پرور جهان را او جهان پيرا

ز قدرش عرش مقداري ز صنعش خاك آثاري

به باغ شوكتش خاري رياض جنت‌المأوي

امل را جود او مربع اجل را قهر او مصنع

فلك را قدر او مرجع ملك را صدر او ملجا

رضاي او رضاي حق قضاي او قضاي حق

دلش از ماسواي حق‌گزيده عزلت عنقا

كواكب خشت ايوانش فلك اجري خورخوانش

به زير خط فرمانش چه جابلقا چه جابلسا

رخش پيرايهٔ هستي دلش سرمايهٔ هستي

وجودش دايهٔ هستي چه در مقطع چه در مبدا

ملك را روي دل سويش فلك را قبه ابرويش

به‌گردكعبهٔ كويش طواف مسجدالاقصي

جهان را او بود آمر چه در باطن چه در ظاهر

به امر او شود صادر ز ديوان قضا طغرا

كند از يك شكرخنده هزاران مرده را زنده

چنان‌كز چهر رخشنده جهان پير را برنا
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۷
فايلستان

چو تسبيح از خواهر اين اسرار بشنود

بزد يك نعره و بر دار شد زود

چو ببريدند يكسر جمله اعضاش

جدا كردند از كل جمله اجزاش

چو در باطن تجلي نور حق ديد

فدا كرد او سر و زين سر نگرديد

اناالحق مي‌زد و مي‌گفت اي دوست

چو مي‌دانم كه مي‌دانيم نيكوست

ببينم كين تن خاكي به ناسوت

فدا گردد به جان از بهر لاهوت

اگر اين را به پيشت هست مقدار

بيامرزش كه با من كرد اين كار

مناجاتش در آن سروقت اين بود

چو صادق بود در دعوي چنين بود

تو را نيز ار بود اين استطاعت

كه باطن را كني روشن به طاعت

درون گر پاك داري چون برونت

ز نور حق شود روشن درونت

بني آدم شوي آنكه مكرم

ز نور حق رسد فيضت دمادم

همي گويي انالحق همچو حلاج

ستاني از ملايك در شرف باج

بني آدم گروهي بس شريفند

لطيفند و شريفند و ظريفند

بني آدم نباشد هر خسيسي

نباشد چون فرشته هر بليسي



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۶
فايلستان

مسلمان بنده مولا صفات است

دل او سري از اسرار ذات است

جمالش جز به نور حق نه بيني

كه اصلش در ضمير كائنات است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۵
فايلستان

پيرهن يوسف و بو مي‌رسد

در پي اين هر دو خود او مي‌رسد

نفس اناالحق تو منصور گشت

نور حقش توي به تو مي‌رسد

نيست زيان هيچ ز سنگ آب را

سنگ بلاها به سبو مي‌رسد

آب حياتست وراي ضمير

جوي بكن كآب به جو مي‌رسد

آب بزن بر حسد آتشين

باد در اين خاك از او مي‌رسد
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

عيان

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۴
فايلستان

در سر آنست ديده او در ديده‌وري عيان است، جان او در سر مهر او تاوان است، جان او همه چشم سرّ او همه زبان است، آن چشم و زبان در نور عيان ناتوانست.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۳
فايلستان

از نشان خود بگريز، يكبارگي مهر ما بين. طريق اتحاد يگانگي است، و با خود بيگانگي است، از من و ما نشان دادن دوگانگي است، و دوگانگي دليل بيگانگي است. دوگانگي آنجاست كه امروز و فرداست. موحد از امروز و فردا جداست. تا موحد سايه خورشيد وجود نيافت از خود وانرست، و تا از خود وانرست حق را نيافت.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۲
فايلستان

هر كرا كاري رسد و آن كار او را سزد آن از وي نكوست. هر چه از حق آيد و بر بنده خويش راند، از نعمت يا محنت راحت يا شدت، همه نيكوست، كه خداوند همه اوست. كس را بر وي چرا و چون نيست، و آنچه وي كند به آفريده خويش از وي ستم نيست.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اللَّه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۱
فايلستان

در هر چه اللَّه كند وي را حجت تمام است كه آفريدگار و كردگار جهان و جهانيان است، از نيست هست كننده و پديد آورنده و پادشاه بر بنده.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۰
فايلستان

گفتي شكار گيرم رفتي شكار گشتي

گفتي قرار يابم خود بي‌قرار گشتي

خضرت چرا نخوانم كآب حيات خوردي

پيشت چرا نميرم چون يار يار گشتي

فاروق چون نباشي چون از فراق رستي

صديق چون نباشي چون يار غار گشتي

اكنون تو شهرياري كو را غلام گشتي

اكنون شگرف و زفتي كز غم نزار گشتي

هم گلشنش بديدي صد گونه گل بچيدي

هم سنبلش بسودي هم لاله زار گشتي

اي چشمش الله الله خود خفته مي‌زدي ره

اكنون نعوذبالله چون پرخمار گشتي

آنگه فقير بودي بس خرقه‌ها ربودي

پس واي بر فقيران چون ذوالفقار گشتي

هين بيخ مرگ بركن زيرا كه نفخ صوري

گردن بزن خزان را چون نوبهار گشتي

از رستخيز ايمن چون رستخيز نقدي

هم از حساب رستي چون بي‌شمار گشتي

از نان شدي تو فارغ چون ماهيان دريا

وز آب فارغي هم چون سوسمار گشتي

اي جان چون فرشته از نور حق سرشته

هم ز اختيار رسته نك اختيار گشتي

غم را شكار بودي بي‌كردگار بودي

چون كردگار گشتي باكردگار گشتي

گر خون خلق ريزي ور با فلك ستيزي

عذرت عذار خواهد چون گلعذار گشتي

نازت رسد ازيرا زيبا و نازنيني

كبرت رسدهمي زان چون از كبار گشتي

باش از در معاني در حلقه خموشان

در گوش‌ها اگر چه چون گوشوار گشتي
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۸:۴۰
فايلستان

جاني كه به نورِ حق ندارد امّيد

در عالم اوهام بماند جاويد

چون ذرّهٔ ناچيز بوَد در سايه

چون كودكِ يك روزه بوَد در خورشيد
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
نور حق
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نور حق است. || طراح قالب avazak.ir