ابزار وبمستر

موج

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۳
فایلستان

در خویش چو گردون نکنی تا سفری چند

از ثابت وسیارنیابی نظری چند

از خانه زنبور حوادث نخوری شهد

تا در رگ جانت ندود نیشتری چند

شیرازه دریای حلاوت رگ تلخی است

شکرانه هر تلخ بنوشان شکری چند

در سایه دیوار سلامت ننشیند

از سنگ ملامت نخورد هرکه سری چند

از خود نشناسان مطلب دیده حق بین

حق را چه شناسند ز خود بیخبری چند

هر چند دل از شکوه سبکبار نگردد

چون شعله برون می دهم از دل شرری چند

از لال هرانگشت زبانی است سخن گوی

یک در چو شود بسته گشایند دری چند

سرچشمه این بادیه از زهره شیرست

زنهار مشو همسفر بیجگری چند

هر چند رهایی ز قفس قسمت من نیست

آن نیست که برهم نزنم بال وپری چند

بنمای به صاحب نظری گوهر خود را

عیسی نتوان گشت به تصدیق خری چند

من کار به عیب وهنر خلق ندارم

گوعیب بر آرند ز من بی هنری چند

دست تو نگردد صدف گوهر شهوار

تا سر ننهی در سر موج خطری چند
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دیده

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۳
فایلستان

دوستی با کورفهمان حجت نادیدگی است

وحشت از فهمیدگان برهان نافهمیدگی است

در بساط آفرینش مردمان چشم را

گر لباس فاخری باشد همین پوشیدگی است

دیده حق بین بود از هر دو عالم بی نیاز

ترک دنیا بهر عقبی کردن از نادیدگی است

می کند بر فربهی پهلوی لاغر اختیار

هر که داند رنج باریک مه از بالیدگی است

مردم سنجیده از میزان نمی دارند باک

خلق را اندیشه از محشر ز ناسنجیدگی است

گر ز ارباب کمالی سرمپیچ از پیچ و تاب

کز تمامی، سرنوشت نامه ها پیچیدگی است

دشمن غافل ز زیر پوست می آید برون

پای کاهل طینتان، سنگ ره خوابیدگی است

از شکفتن شد پریشان غنچه را اوراق دل

انتهای خنده بیجا ز هم پاشیدگی است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ظفر

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۲
فایلستان

فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست

چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست

آشوب عالمیم ز هر مصرعی چو زلف

سر رشته تپیدن دلها به دست ماست

باطل حجاب دیده حق بین نمی شود

دنیا بهشت در نظر حق پرست ماست

خمخانه شد تهی و ندادیم نم برون

منصور، داغ حوصله دیرمست ماست

گنجینه دار گوهر دریای رحمتیم

چون ابر، چشم پاک صدفها به دست ماست
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

لاله

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۱
فایلستان

لاله ها از پرتو رخسار او گلگون شدند

سروها از نسبت بالای او موزون شدند

خنده بر خمیازه صبح قیامت می زنند

می پرستانی که محو آن لب میگون شدند

خرده بینانی که در دامان دل آویختند

چون سویدا مرکز پرگار نه گردون شدند

سیر چشمانی که بوی آدمیت داشتند

قانع از جنت به آن رخسار گندم گون شدند

خاکساران در هوای نیستی چون گردباد

جلوه ای کردند و آخر محو در هامون شدند

در بهار حشر چون برگ خزان باشند زرد

چهره هایی کز شراب بیغمی گلگون شدند

نظم عالم شد حجاب دیده حق بین خلق

یکقلم از خوبی خط غافل از مضمون شدند

زرپرستانی که تن دادند زیر بار حرص

از گرانی زنده زیر خاک چون قارون شدند

حکمت اندوزان عالم از خرابات جهان

قانع از مسکن به یک خم همچون افلاطون شدند

در فضای لامکان اکنون سراسر می روند

بیقرارانی که سنگ شیشه گردون شدند

رتبه دیوانگی را نسبتی با عقل نیست

آهوان خوش گردن از نظاره مجنون شدند

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سرنوشت

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۱
فایلستان

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را

که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت

به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر

به هزار امیدواری ز چه روی کشت ما را؟

نه به کار دسته گل، نه به کار گوهر آمد

فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را؟

نه چنان دو چشم ما را غم عشق سیر دارد

که به فکر نعمت خود فکند بهشت ما را

به ثبات نقش هستی چه نهیم دل ز غفلت؟

که سخن نگار قدرت به زمین نوشت ما را

شود آن زمان تسلی دل ما ز خاکساری

که به پای خم سرآید حرکت چو خشت ما را

تو ز کودکی مقید شده ای به خاکبازی

نبود به چشم حق بین حرم و کنشت ما را

ز نهال بی بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟

که نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

احباب

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۳۰
فایلستان

ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک !

ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک

در خط از عکس خطوطت ، سطح لوح لاجورد

در گل از سهم اساست ، پای وهم تیز تک

از فروغ شمسه دیوار ایوانت به شب

ذره ها را در هوا بتوان شمردن یک به یک

پاسبانان دور بامت که با عرشند راست

زنده می دارند شب ز آواز تسبیح ملک

باغبار کیمیای خاک در گاه تو زر

سر زند بر سنگ اگر جوهر نماید بر محک

با رگاهت قبله گاه مشگ مویان خطا

آستانت قبله جای ماهرویان نمک

جنت وصحنت مقابل می نهد استاد عقل

گفت رضوان : هان بیا ! آن عرصه لی ، وین خصه لک

خا ر و خاشاک غذایت می فرستند هر صباح

گلشن فردوس را فراش بر رسم ملک

ز اشتیاق خوض روض کوثر مشربت

می شود ماه سما هر ماه بر شکل سمک

ز اعتدال نو بهار گلشنت در مهرگان

می دماند خیری از ازهار وگلبرگ از خسک

چرخ خورشید جلالی ایمن از تغییر هدم

سد یا جوج بلایی فارغ از تخریب دک

مآهیر بر صدر تو جمشید ست بر عرش سبا

شاه بر تخت تو خورشید ست بر اوج فلک

حزم هشیارست قصر ملک این را پاسبان

بخت بیدارست خیل نصرت آن را یزک

نیست بی این باد را دست تطاول بر چراغ

نیس بی آن آب را حکم تصرف بر نمک

آن جهانداری که از آواز کوشش هر زمان

روز کوشش آید اندر گوشش (النصرة معک )

خطه بغداد جز در سایه اقبال شان

چون خلافت با علی بوده است و زهرا بی فدک

تا به تیغ زرنگاری از روی گیتی هر صباح

خط مشک افشان شب را می کند خورشید حک

این بهشت آباد خرم بر شما فرخنده باد

مسکن احباب جنت منزل اعداد درک
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

وصال حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۹
فایلستان

هر چند که بلبلان گزینند

مرغان دگر خمش نشینند

خود گیر که خرمنی ندارند

نه از خرمن فقر دانه چینند

از حلقه برون نه‌ایم ما نیز

هر چند که آن شهان نگینند

گر ولوله مرا نخواهند

از بهر چه کارم آفرینند

شیرین و ترش مراد شاهست

دو دیگ نهاده بهر اینند

بایست بود ترش به مطبخ

چون مخموران بدان رهینند

هر حالت ما غذای قومیست

زین اغذیه غیبیان سمینند

مرغان ضمیر از آسمانند

روزی دو سه بسته زمینند

زانشان ز فلک گسیل کردند

هر چند ستارگان دینند

تا قدر وصال حق بدانند

تا درد فراق حق بینند

بر خاک قراضه گر بریزند

آن را نهلند و برگزینند
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

انواریقین

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۹
فایلستان

در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین

کاین عین حقیقت است و انوار یقین

حق نیز جمال خویش در ما بیند

وین فاش مکن که خونت ریزد به زمین



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اناالحق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۸
فایلستان

گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن

چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن

هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو

هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن

هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا

هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن

هم جلوهٔ ساقی را در جام بلورین بین

هم بادهٔ بی‌غش را با سادهٔ بی غم زن

ذکر از رخ رخشانش با موسی عمران گو

حرف از لب جان بخشش با عیسی مریم زن

حال دل خونین را با عاشق صادق گو

رطل می صافی را با صوفی محرم زن

چون ساقی رندانی، می با لب خندان خور

چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن

چون آب بقا داری بر خاک سکندر ریز

چون جام به چنگ آری با یاد لب جم زن

چون گرد حرم گشتی با خانه خدا بنشین

چون می به قدح کردی بر چشمهٔ زمزم زن

گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده

ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن

گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن

ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

یا کحل ثوابت را در چشم ملائک کش

یا برق گناهت را بر خرمن آدم زن

یا خازن جنت شو، گلهای بهشتی چین

یا مالک دوزخ شو، درهای جهنم زن

یا بندهٔ عقبا شو، یا خواجهٔ دنیا شو

یا ساز عروسی کن، یا حلقهٔ ماتم زن

زاهد سخن تقوی بسیار مگو با ما

انگشت قبولت را بر دیدهٔ پر نم زن

چون خاتم کارت را بر دست اجل دادند

نه تاج به تارک نه، نه دست به خاتم زن



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

شمع

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۷
فایلستان

گر آتش دل نیست پس این دود چراست

ور عود نسوخت بوی این عود چراست

این بودن من عاشق و نابود چراست

پروانه ز سوز شمع خشنود چراست
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
نور حق
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نور حق است. || طراح قالب avazak.ir