ابزار وبمستر

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۳۰
فایلستان

مسلمان بنده مولا صفات است

دل او سری از اسرار ذات است

جمالش جز به نور حق نه بینی

که اصلش در ضمیر کائنات است
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۳۰
فایلستان

هر دیده که او عطای حق دیده بود

سر تا قدمش ز نور حق دیده بود

زنهار تو دید هر کسی دیده مخوان

آن دیده بود که حق در او دیده بود
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۹
فایلستان

هر که حق داد نور معرفتش

کاین باین بود صفتش

جان به حق تن به غیر حق کاین

تن ز حق جان ز غیر حق باین

ظاهر او به خلق پیوسته

باطن او ز خلق بگسسته

از درون آشنا و همخانه

وز برون در لباس بیگانه

راه اهل ملامتست این راه

وز غرامت سلامتست این راه

خیز جامی و خاک این ره باش

هر چه داری به خاک این ره پاش



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۸
فایلستان

خوبان همه چو صورت تو دلنشین چو جانی

گر گوش حق شنو هست هم اینی و هم آنی

از شوق روی دلبر دارم دلی بر آذر

ای پرده دار آن در زان پرده کی نشانی

با دوست همنشینیم و ز هجر او دلم خون

تا سر این بگوید کویار نکته دانی

هر دل که نور حق دید جز نور حق نباشد

نی نزد او زمینی است نی پیشش آسمانی

بی انتظار محشرحق بین فنای کل دید

گشتی چو فانی از خود گردید خلق فانی

چون هست عکس یکتا نبود دو چیز همتا

در ملک هست جز هست چون نیست، نیست ثانی

امروز جلوهٔ وی رندان کهن شمارند

کور است در هر آنی روی نوی و آنی

سر دهانت ای شه معلوم کس نگردید

هم زان دهد گر آید اسرار رابیانی
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل معانی

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۷
فایلستان

کیست درین دور پیر اهل معانی

آنکه بهم جمع کرد عشق و جوانی

قربت معشوق از اهل عشق توان یافت

راه بود بی شک از صور بمعانی

گر تو چو شاهان برین بساط نشینی

نیست ترا خانه در حدود مکانی

در نفسی هرچه آن تست ببازی

درند بی ملک هر دو کون نمانی

نور امانت ز تو چنان بدرخشد

کآتش برق از خلال ابر دخانی

خضر شوی در بقا و دانش و آنگاه

آب در اجزای تو کند حیوانی

علم تو آنجا رسد بدو که چو حلاج

گویی اناالحق و نام خویش ندانی

همچو عروسان بچشم سر تو پیدا

رو بنمایند رازهای نهانی

جسم تو زآن سان سبک شود که تو گویی

برد بدن از جوار روح گرانی

فاتحه این حدیث دارد یک رنگ

هست جهت را بنور سبع مثانی

هرکه مرو را شناخت نیز نپرداخت

از عمل جان بعلمهای زبانی

گر خورد آب حیات زنده نگردد

دل که ندارد بدو تعلق جانی

من نرسیدم بدین مقام که گفتم

گر برسی تو سلام من برسانی

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۶
فایلستان

خلق و حق را به همدگر بیند

آفتاب است و در قمر بیند

نور حق را به نور حق نگرد

نور خود را به نور خود بیند



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۴
فایلستان

مکن بر نعمت حق ناسپاسی

که تو حق را به نور حق شناسی

جز او معروف و عارف نیست دریاب

ولیکن خاک می‌یابد ز خور تاب

عجب نبود که ذره دارد امید

هوای تاب مهر و نور خورشید

به یاد آور مقام و حال فطرت

کز آنجا باز دانی اصل فکرت

«الست بربکم» ایزد که را گفت

که بود آخر که آن ساعت «بلی» گفت

در آن روزی که گلها می‌سرشتند

به دل در قصهٔ ایمان نوشتند

اگر آن نامه را یک ره بخوانی

هر آن چیزی که می‌خواهی بدانی

تو بستی عقد عهد بندگی دوش

ولی کردی به نادانی فراموش

کلام حق بدان گشته است منزل

که یادت آورد از عهد اول

اگر تو دیده‌ای حق را به آغاز

در اینجا هم توانی دیدنش باز

صفاتش را ببین امروز اینجا

که تا ذاتش توانی دید فردا

وگرنه رنج خود ضایع مگردان

برو بنیوش «لاتهدی» ز قرآن
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۴
فایلستان

چو ببریدند یکسر جمله اعضاش

جدا کردند از کل جمله اجزاش

چو در باطن تجلی نور حق دید

فدا کرد او سر و زین سر نگردید

اناالحق می‌زد و می‌گفت ای دوست

چو می‌دانم که می‌دانیم نیکوست

ببینم کین تن خاکی به ناسوت

فدا گردد به جان از بهر لاهوت

اگر این را به پیشت هست مقدار

بیامرزش که با من کرد این کار

مناجاتش در آن سروقت این بود

چو صادق بود در دعوی چنین بود

تو را نیز ار بود این استطاعت

که باطن را کنی روشن به طاعت

درون گر پاک داری چون برونت

ز نور حق شود روشن درونت

بنی آدم شوی آنکه مکرم

ز نور حق رسد فیضت دمادم

ز فیض حق درونت جوش گیرد

به زورت عشق در آغوش گیرد

بدانی خویش را آن دم ز معشوق

بر آری نعرهٔ مستی به عیوق

همی گویی انالحق همچو حلاج

ستانی از ملایک در شرف باج
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۳
فایلستان

زنور حق بود هر کس زهستی بهره ای دارد

ظهور ذره ناچیز از خورشید می باشد

نمی اندیشد از زخم زبان هر کس که مجنون شد

بهار خشک مغزان سایه های بید می باشد

به عبرت بین جهان را تا کند قطع امید از تو

که دیدنهای رسمی را زپی وادید می باشد

بود از گردش پرگار دور عیش مرکز را

گشاد اهل دل در حلقه توحید می باشد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۳
فایلستان

بود بی پرده نور حق هویدا

تو از پوشیده چشمانی چه حاصل

شود کوته به شبگیر این ره دور

تو در رفتن گرانجانی چه حاصل

خط آزادگی چون سرو داری

ز رعنایی نمی خوانی چه حاصل

شب قدری ولی از دل سیاهی

تو قدر خود نمی دانی چه حاصل

دهن می باید از غیبت کنی پاک

تو در پرداز دندانی چه حاصل

توان شد از خرابی مخزن گنج

تو در تعمیر ایوانی چه حاصل

نفس ذکرست چون باشد شمرده

تو ظاهر سبحه گردانی چه حاصل



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
نور حق
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نور حق است. || طراح قالب avazak.ir