عدل
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ عدل آنست که عطا بقدر استحقاق بنده دهد، و فضل آنست که بقدر استحقاق بر افزاید، و بکرم خود فراخ بنوازد.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ عدل آنست که عطا بقدر استحقاق بنده دهد، و فضل آنست که بقدر استحقاق بر افزاید، و بکرم خود فراخ بنوازد.
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان بلطف
خواجگی کن سائلان را طمعشان گردان وفا
با تو در فقر و غریبی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود بر خلق ما
الهی کار تو در گرفتی بنیکویی، بیما چراغ خود افروختی بمهربانی، بی ما خلعت نور از غیب تو فرستادی به بندهنوازی، بیما چون رهی را بلطف خود باین روز آوردی، چه بود که بلطف خود بسر بری بیما.
علم الیقین استدلالی است، عین الیقین استدراکی، حق الیقین حقیقی است. علم الیقین مطالعت است، عین الیقین مکاشفت است.علم الیقین از سماع بود، عین الیقین از الهام روید، حق الیقین از عیان خیزد. علم الیقین سبب بشناختن است، عین الیقین از سبب بازرستن است، حق الیقین از انتظار و تمییز آزاد گشتن است. کسی که خواهد تا از علم الیقین بعین الیقین رسد او را سه چیز بکار باید: استعمال علم و تعظیم امر و اتباع سنت. چون خواهد که از عین الیقین بحق الیقین رسد، ترک تدبیر باید و لزوم رضا و حرمت در خلوت و خجل از خدمت. پس چون بحق الیقین رسد.
جهان همه خدای راست، هم مشرق که کعبه سوی آنست، هم مغرب که بیت المقدس سوی آنست. چنانک فرماید او را فرمانبردارم و گردن نهادم.یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ راه نماید او را که خواهد براه راست و دین پاک و کیش پسندیده و قبله حق.
دنیا سرای اندوه است. از این رو آن کس که در طلب دنیا شتاب کند، خویشتن را به رنج اندر انداخته است و آن کس که در طلبش درنگ روا دارد، یارانش را به رنج افکنده.
جَهلٌ، و کاهلی و خامی را خرسندی مخوان که نقش عالمِ حدوث در کارگاه جبر و قدر چنین بستهاند که تا تو دربست و گشاد کارها میانِ جهد نبندی، ترا هیچ کار نگشاید.
دلائل قدرت و شواهد فطرت او جلّ جلاله یکی آسمانست که در هوا بقدرت معلّق بداشت و مر آن را ببروج و ستارگان بیاراست و بنگاشت، دیگر زمین است که بر سر آب بیحجابی بداشت وز آب نگه داشت. آسمان بامر خود گردان کرد زمین بجبر و قهر خود بساط و میدان کرد، گردش اندر آسمان بامر و جبر او، آرام اندر زمین به اسر و قهر او، آسمان محدث اندر وی عرض گردش زمین محدث، اندر وی صفت آرامش. این جمله بتقدیر خداوند قدیر پاک دانش. روزی بیاید که آسمان درنوردند، بروج فلک فرو گشایند خورشید از مرکز خود درافتد، ماه از جاه خود معزول شود، جرم منوّر مکوّر گردد حمل را عمل نماند، ثور را دور نبود، اجزاء جوزا از هم جدا شود، سرطان از اوطان خود جدا گردد، اسد را در روش سد قهر پیدا آید، سنبله از سلسه برون آید، خزّان میزان دست از نگه داشت وی بکشند، عقرب از سیرا بعد و اقرب باز رهد، قوس را حرکت و قوس نماند، جدی را جری قاصر شود، دلو از علو بسفل افتد، حوت را قوت بقا نماند. چون این جمله را بعد از نشر آن طی کنند عزت اهل ایمان آشکارا شود، عالم بنور الهی منوّر گردد، فردوس از نقاب بیرون آید، بجای ستارگان رویهای مؤمنان بود، بجای ماه چهره انبیاء و رسل بود، بجای خورشید جهانافروز جمال و کمال آن مهتر عالم و سیّد ولد آدم بود، آن روز خبرها عیان گردد، وعدها نقد شود، ابر لطف باران کرم ریزد.
آب و خاک را با لم یزل و لا یزال چه آشنایی، قدم را با حدوث چه مناسبت، حق باقی در رسم فانی چه پیوندد، ماسور تلوین بهیئت تمکین چون رسد؟! او جل جلاله فردا چون دیدار دهد بعطا دهد نه بسزا دهد، سزاوار دیدار او نیست هیچ چشم، سزاوار گفتار او نیست هیچ گوش، سزاوار معرفت او نیست هیچ دل، سزاوار راه او نیست هیچ قدم سزاوار طریق او نیست.