ابزار وبمستر

آفاق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۹
فایلستان

مشو محبوس عجز و طبایع

برون آی و نظر کن در صنایع

تفکر کن تو در خلق سماوات

که تا ممدوح حق گردی در آیات

ببین یک ره که تا خود عرش اعظم

چگونه شد محیط هر دو عالم

چرا کردند نامش عرش رحمان

چه نسبت دارد او با قلب انسان

چرا در جنبشند این هر دو مادام

که یک لحظه نمی‌گیرند آرام

مگر دل مرکز عرش بسیط است

که آن چون نقطه وین دور محیط است

برآید در شبانروزی کم و بیش

سراپای تو عرش ای مرد درویش

از او در جنبش اجسام مدور

چرا گشتند یک ره نیک بنگر

ز مشرق تا به مغرب‌همچو دولاب

همی گردند دائم بی‌خور و خواب

به هر روز و شبی این چرخ اعظم

کند دور تمامی گرد عالم

وز او افلاک دیگر هم بدین سان

به چرخ اندر همی باشند گردان

ولی برعکس دور چرخ اطلس

همی‌گردند این هشت مقوس

معدل کرسی ذات البروج است

که آن را نه تفاوت نه فروج است

حمل با ثور و با جوزا و خرچنگ

بر او بر همچو شیر و خوشه آونگ

دگر میزان عقرب پس کمان است

ز جدی و دلو و حوت آنجا نشان است

ثوابت یک هزار و بیست و چارند

که بر کرسی مقام خویش دارند

به هفتم چرخ کیوان پاسبان است

ششم برجیس را جا و مکان است

بود پنجم فلک مریخ را جای

به چارم آفتاب عالم آرای

سیم زهره دوم جای عطارد

قمر بر چرخ دنیا گشت وارد

زحل را جدی و دلو و مشتری باز

به قوس و حوت کرد انجام و آغاز

حمل با عقرب آمد جای بهرام

اسد خورشید را شد جای آرام

چو زهره ثور و میزان ساخت گوشه

عطارد رفت در جوزا و خوشه

قمر خرچنگ را همجنس خود دید

ذنب چون راس شد یک عقده بگزید

قمر را بیست و هشت آمد منازل

شود با آفتاب آنگه مقابل

پس از وی همچو عرجون قدیم است

ز تقدیر عزیزی کو علیم است

اگر در فکر گردی مرد کامل

هر آیینه که گویی نیست باطل

کلام حق همی ناطق بدین است

که باطل دیدن از ضعف یقین است

وجود پشه دارد حکمت ای خام

نباشد در وجود تیر و بهرام

ولی چون بنگری در اصل این کار

فلک را بینی اندر حکم جبار

منجم چون ز ایمان بی‌نصیب است

اثر گوید که از شکل غریب است

نمی‌بیند مگر کین چرخ اخضر

به حکم و امر حق گشته مسخر



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خمش

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۸
فایلستان

هر چند که بلبلان گزینند

مرغان دگر خمش نشینند

خود گیر که خرمنی ندارند

نه از خرمن فقر دانه چینند

از حلقه برون نه‌ایم ما نیز

هر چند که آن شهان نگینند

گر ولوله مرا نخواهند

از بهر چه کارم آفرینند

شیرین و ترش مراد شاهست

دو دیگ نهاده بهر اینند

بایست بود ترش به مطبخ

چون مخموران بدان رهینند

هر حالت ما غذای قومیست

زین اغذیه غیبیان سمینند

مرغان ضمیر از آسمانند

روزی دو سه بسته زمینند

زانشان ز فلک گسیل کردند

هر چند ستارگان دینند

تا قدر وصال حق بدانند

تا درد فراق حق بینند

بر خاک قراضه گر بریزند

آن را نهلند و برگزینند



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دوران فلک

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۷
فایلستان

گرچه غم و رنج من درازی دارد

عیش و طرب تو سرفرازی دارد

بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک

در پرده هزار گونه بازی دارد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

قفا

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۷
فایلستان

رو ترش کن که همه روترشانند این جا

کور شو تا نخوری از کف هر کور عصا

لنگ رو چونک در این کوی همه لنگانند

لته بر پای بپیچ و کژ و مژ کن سر و پا

زعفران بر رخ خود مال اگر مه رویی

روی خوب ار بنمایی بخوری زخم قفا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

کوزهٔ زرین

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۶
فایلستان

دنیا به مثل چو کوزهٔ زرین است

گه آب در او تلخ و گهی شیرین است

تو غره مشو که عمر من چندین است

کاین اسب عمل مدام زیر زین است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خداوندا

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۶
فایلستان

خداوندا تو کن تبدیل که خود کار تو تبدیل است

که اندر شهر تبدیلت زبان‌ها چون سنانستی

عدم را در وجود آری از این تبدیل افزونتر

تو نور شمع می‌سازی که اندر شمعدانستی

تو بستان نامه از چپم به دست راستم درنه

تو تانی کرد چپ را راست بنده ناتوانستی

ترازوی سبک دارم گرانش کن به فضل خود

تو که را که کنی زیرا نه کوه از خود گرانستی

کمال لطف داند شد کمال نقص را چاره

که قعر دوزخ ار خواهی به از صدر جنانستی



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

چرخ فلک

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۵
فایلستان

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد

چون باز که برباید مرغی به گه صید

بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد

در خود چو نظر کردم خود را بندیدم

زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد

در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم

تا سر تجلی ازل جمله بیان شد

نه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد

کشتی وجودم همه در بحر نهان شد

آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد

و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد

آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف

نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت

در حال گدازید و در آن بحر روان شد
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثیه

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۴
فایلستان

داغ عباس جوان من ایا شوم شریر

برد از من رمق و نیست بحال تقریر

پیکرم نیست دگر لایق تیر و شمشیر

پیش از این نیست مرا طاقت این جور و جفا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثیه

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۴
فایلستان

گر چه داغ علی اکبر بخدا پیرم کرد

غم هجران وی ای شمر زمین گیرم کرد

خم شد این قامتم از عمرجهان سیرم کرد

روز من شام شد از ماتم آن ماه لقا

شه دین گفت بشمر ای سگ ملعون دغا

جرعه آب بده بعد سر بر ز قفا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثیه

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۳:۲۳
فایلستان

بیقین دان که مرا عمر بآخر برسید

گردم از خنجر بیداد تو این لحظه شهید

تشنه لب کس بلب آب سر از تن نبرید

بی حیا تشنه مکن رأس من از کینه جدا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
نور حق
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نور حق است. || طراح قالب avazak.ir