آینه
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهٔ دولت تو
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهٔ دولت تو
حق آن است که آدمی کریم است; اما خاستگاه کرامت او را نباید در بیغوله های دنیوی جستجو کرد; کرامت او در عمق جان و در سرشت او است و همین کرامت, رسول باطنی او برای پیمودن راه بس پر خطر قوس صعود, تا مرز بی انتهایی هستی است; که (ان الی ربک الرجعی).
عناصر و افلاک و اشباح و ارواح وغیب و شهود و پایین و بالای آن, کتاب های الهی و صحیفه های مکرّم ربوبی و نوشته هایی است که از آسمان احدیت نازل گشته است, و هر مرتبه ای از مراتب و هر درجه ای از مدارج که در سلسله طولی و عرضی واقع است, آیاتی است که برای گوش های اهل یقین خوانده شده است.
در سلسله هستی, هر کسی را جایگاهی است و این جایگاه ها نشان از ظرفیت های وجودی آنها دارد:( و ما منّا الا له مقام معلوم). بنابراین عبور از یک جایگاه و ورود به جایگاهی بلند مرتبه تر, جز از راه افزایش ظرفیت وجودی, شدنی نیست که آن نیز حرکتی در جوهر می طلبد و راه و رسم ویژه خود را دارد و از طریق اعتبار و مجاز یا وضع و قرارداد, چنین ارتقای رتبه ای امکان پذیر نیست.
اشراق: تابش انوار معرفت بر قلب و جان انسان برای نیل به واقعیت.
شهود: دریافت عینی حقایق برای رسیدن به واقعیت هستی.
روش اشراقی: نوعی روش فلسفی که در مرتبه کشف و وصول به حقیقت بر پایه سیر و سلوک و ریاضت های عملی به کار گرفته می شود.
حکمت بحثی: حکمت مبتنی بر بحث واستدلال و نظر.
حکمت ذوقی: حکمت مبتنی بر کشف و شهود
نور در هستی شناسی سهروردی جایگاهی تعیین کننده دارد. او سه نماد برای نورالانوار برمی شمرد: ۱. نور اسفهبد یا نفس ناطقه انسانی؛ ۲. هورخش یا خورشید؛ ۳. آتش.
«برخورداری از آن حقیقت که پرتو نورش، حیات و هستی و شناختمان را به اوج می رساند، و دوستی اش که همواره فلسفه حقیقی همان بوده است، نور یقین را بر تردیدهای زمینی فرو می تابد.»
ای باد صبا طرب فزا می آیی
از طوف کدامین کف پا می آیی
از کوی که برخاسته ای راست بگو
ای گرد به چشمم آشنا می آیی
بیدلی را بیسبب آزرده گیرخاکساری را بخاک اسپرده گیر
خستۀ از جور عشقت کشته دان و الهی از عشق رویت مرده گیر
گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم جانم اندر،تن چو خون افسرده گیر