سجود
ای کاش بود ما نبودی
یا بنمودی هر آنچه بودی
نگشود ز کعبه در کسی را
از ما در دیر را سجودی
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ای کاش بود ما نبودی
یا بنمودی هر آنچه بودی
نگشود ز کعبه در کسی را
از ما در دیر را سجودی
بازآ بازآ،چون روح در تن بازآ
چون جان به بدن، چون گل بگلشن بازآ
گفتی که چسان تو زنده ای دور از من
دور از تو فتاده ام به مردن بازآ
هیچ جز بحر در جهان نشناخت
عشق با هر چه باخت با او باخت
از چپ و راست چون گشاد نظر
غیر دریا ندید چیز دیگر
همچنین عارفان عاشق بین
در جهان نیستند چون حق بین
دیده جمله مانده بر یکجاست
لیکن اندر نظر تفاوت هاست
تو چشم آنکه حق بینی نداری
وگرنه هر چه بینی حق شماری
از احوال درون دردمندان
چگویم با تو چون دردی نداری
ز ابرویش چه روی آری به محراب
نماز ناروا تا کی گزاری
دلا از ما بگو با چشم گریان
چو با عنایت کرد باری
پرهیزگاران در جای جاویدی اند. جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ در بهشت و چشمه های روان.
به هر کسی درد دل اظهار می کنی
خوابیده دشمن است که بیدار می کنی
از بس که زمانه اهل درد نیست
درد دل خود به دیوار می کنی
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی،از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟پرسش درست این است که:چه کاری به نفع همه است؟خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همهٔ دیوارهایش استوار باشند.
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من می دانی
در گردش خویش اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی