مرثيه
عجب فلك شعبده نموده با تو اخي
كشاند از مكه ات الي بدين سو،ا خي
چنان بكام تو زد زمانه وارو اخي
بسوخت از داغ تو، شرارم ياحسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
عجب فلك شعبده نموده با تو اخي
كشاند از مكه ات الي بدين سو،ا خي
چنان بكام تو زد زمانه وارو اخي
بسوخت از داغ تو، شرارم ياحسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
مگر نه جدت ترا حسين مني بخوان
زشرره جان خود بكوچكي پروراند
مگر شها نيستي، برادرم ياحسين
خيزنگر چشم ترم يا حسين
تو آن حسين نيستي كه جبرئيل امين
ببرد قنداقه ات بساق عرش بر لبين
بنزد جدت بدي ،تومحترم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
تو آن حسين نيستي ز بهر يك تارمو
چه شد جدا از سرت ، زشانه اي ماه رو
مادر زارت نمود، ز غصه دل را رفو
چه بي فغانها كشيد، مادرم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
ايمه گردون نشين ، از چه مكان در زمين
نمودي اي گلعزار، شدي بخواري قرين
مقام قربت چه شد، چرا شدي اين چنين
فتاده پاره پاره، برابرم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
پس گلويش تو ببوس از عوضم اي مضطر
كه بود آخرديدارحسين اي دختر
عاصي از مرثيه اش برزده قلبم آذر
حاميش مي شوم اندرصف حرمان زينب
موپريشان زينب
بنشين دربرم اي نور دو چشمان زينب
نوجوانان وي از كينه آن قوم عنيد
از دم تيغ اعادي همه گردند شهيد
گردد آنگاه بي كس و بي يارو حسين
آب بندند دراول رخ طفلان حسين
سوزد آفاق از آن ديده گريان حسين
ز آه طفلان حسين و دل بريان حسين
تيره گردد همه عالم وامكان زينب
بيني از هر طرفي ز امر يزيد غدار
سپه كوفي وشامي چه پياده چه سوار
صف بصف از پي هم آمده افزون ز شمار
همه برقتل حسين تو شتابان زينب
موپريشان زينب