يا رب
يا رب به كساني كه جگرسوخته اند
يك عمر متاع درد دوخته اند
خاكم به هواي آن جوانمردان كن
كز هر چه به جز تو ديده بردوخته اند
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
يا رب به كساني كه جگرسوخته اند
يك عمر متاع درد دوخته اند
خاكم به هواي آن جوانمردان كن
كز هر چه به جز تو ديده بردوخته اند
يا رب سوزي كه جسم و جان را سوزم
اين كارگه سود و زيان را سوزم
يك شعله جانسوز كه در آتش آن
خود را سوزم هر دو جهان را سوزم
يا رب دردي كه ناله آغاز كنم
شوري كه سرود شوق را ساز كنم
چشمي كه به سوي خويش چون باز كنم
آن گمشده را از دور آواز كنم
چو گم شد پرتو عشق از دل من
خدايا چيست جز غم حاصل من
سحاب عشق اگر يك دم نبارد
بسوزان خرمن آب و گل من
روشن كننده آسمانها و زمينها بر مؤمنان و دوستان مصور اشباح است و منور ارواح، جميع الانوار منه، و همه نورها ازوست، و قوام همه بدوست، بعضي ظاهر و بعضي باطن.
يا چون تاريكيهايي است، در دريايي ژرف دور قعر پر آب ، پيچيده در سر آن موجي، بر زبر آن موج موجي ديگر، از آن.موج ميغي، تاريكيهايي بر زبر يكديگر، اگر دست خود را از جامه خود بيرون آريد نه كاميد كه فرادست خويش بيند از تاريكي، و هر كس اللّه او را روشنايي ننهاد او را روشنايي نيست.
يا رب غم آنچه غير تو در دل ماست
بردار كه بيحاصلي از حاصل ماست
الحمد كه چون تو رهنمايي داريم
كز گمشدگانيم كه غم منزل ماست
گر كار تو نيكست و به تدبير تو نيست
ور نيز بدست هم ز تقصير تو نيست
تسليم و رضا پيشه كن و شاد بزي
چون نيك و بد جهان به تقدير تو نيست
اي خواجه ز فكر گورغم مي بايد
اندر دل و ديده سوز و نم مي بايد
صد وقت براي كار دنيا داري
يك وقت به فكر گور هم مي بايد
دارم ز جفاي فلك آينه گون
وز گردش اين سپهر خس پرور دون
از ديده رخي همچو پياله همه اشك
وز سينه دلي همچو صراحي همه خون