ساحل
آنكه در كشتى است و در دريا
نظرش كژ بود چو نابينا
ظن چنان آيدش بخيره چنان
ساكن اويست و ساحلست روان
مى نداند كه اوست در رفتن
ساحل آسوده است از آشفتن
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
آنكه در كشتى است و در دريا
نظرش كژ بود چو نابينا
ظن چنان آيدش بخيره چنان
ساكن اويست و ساحلست روان
مى نداند كه اوست در رفتن
ساحل آسوده است از آشفتن
دنيا ضعيف كش و ز حق به دوراست
حق را به قوي مي دهد و معذور است
بيهوده سخن ز حق وباطل چه كني
رو زور بدست آر ،كه حق با زور است
پدر
چگونه با تو بگويم كه نو بهار مني
پدر، عزيزمن هستي وافتخار مني
علي نشاني وداغ حسين بردل توست
كه گفت فاطمه اين را كه از تبار مني
مادر
كلام اول من اينكه ذكر اين دهني
بدان كه مادر من روح و جان اين بدني
درون باغ دلم بين سبزه زار وچمن
فقط توتك گل زيباي سرخ اين چمني
اشكي بود مرا كه به دنيا نمي دهم
اين است گوهري كه به دريا نمي دهم
گرلحظه اي وصال حبيبم شود نصيب
آن لحظه را به عمر گوارا نمي دهم
عمري بود كه گوشه نشين محبتم
اين گوشه را به وسعت صحرا نمي دهم
سرمايه محبت زهراست دين من
من دين خويش را به دو دنيا نمي دهم
گرمهر و ماه را،بدو دستم نهد قضا
يك ذره از محبت زهرا نمي دهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
اين نقد را به نسيه فردا نمي دهم
اعجاز علمي قرآن در باور مسلمانان به تطبيق قرآن كه در اسلام معجزه پيامبري محمد شمرده مي شود با دستاوردههاي جديد علمي گفته مي شود و از معجزات قرآن بهشمار ميرود. و بنا بر آيه هاي قرآن، خداوند نشانههاي خود را در پديدههاي طبيعي به انسان نشان ميدهد: قرآن كه كتاب ديني مسلمانان است، كتابي است براي بيان برنامه و غايت زندگي انسان ها و چگونگي رسيدن آن ها به سعادت دنيوي و اخروي؛ قرآن لزوما براي بيان مسائل علمي نازل نشده است، و بعضي اشارات علمي آن نيز تنها به اين خاطر است كه حقانيت آن بيش از پيش اثبات شود. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾: «آيات خود را در دوردستها و در درون خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا جايي كه براي آنان روشن شود كه اين قرآن حق است»
نقشى كه مسئله حركت جوهرى و جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس دارد، در علم اخلاق خيلى كارساز است. چرا كه بيان مى كند كه انسان نه تنها با حركت كيفى بلكه با حركت جوهرى، وصفى را مى پذيرد. ديگران علم، حيات، قدرت و... را «كيف» و از «محمولات بالضميمة» انسان مى پنداشتند; ولى در حكمت متعاليه اين گونه از معارف به نحوه «وجود» برگشت و براى اينها «مفهوم» قائل شدند; نه «ماهيت» كه قهرا بدين ترتيب، از سنخ «مقولات» بيرون مى روند، ديگر محمول بالضميمة نيستند وقتى نبودند، نحوه وجود خود انسان متحرك را مى سازند، اگر موجود متحركى در مسير علم حركت كند، به خدمت علم مى رسد و اين موجود متحرك يا انسان سالك سائر، عين علم، كه حقيقت وجودى است، مى شود; نه عين آن صورت ذهنى و عين آن معلوم. چون بين علم و معلوم و يا بين حقيقت علم و وجود ذهنى، فرقهاى فراوانى وجود دارد; زيرا انسان با علم متحد مى شود; نه با معلوم. اما اين علم، هم علم، هم عالم و هم معلوم است.
به عبارت ديگر: اين وجود، «علم بذاته»، «معلوم بذاته» و «عالم بذاته» است و نفس بر اثر حركت جوهرى به اين وجود مى رسد و با آن متحد شده عالم و علم مى شود. چون علم، حقيقت نورى است و متعلق خود را روشن مى كند; مثلا، انسان علم به شجر و مانند آن دارد كه در اين صورت، آن مفهوم شجر پيش انسان حاصل است و به اين ترتيب آن مفهوم، وجود ذهنى پيدا مى كند و حقيقت اين وجود، علم مى شود.
اشيا منطقا به سه دسته تقسيم ميشوند:
زيرا شيء يا به نوعي با زمان مرتبط است يا اصلا هيچگونه ارتباطي با زمان ندارد كه اين حالت اخير را فرا زماني ميگويند. در حالت اول نيز شيء يا خود امتدادي در راستاي زمان دارد و يا چنين امتدادي ندارد، اما به نحوي با مقطع زمان، يعني آن مرتبط است، در حالت اول شيء زماني است و در حالت اخير آن را آني گويند.
مهمترين سنگ نوشته هخامنشي از ديد تاريخي و نيز بلندترين آنها، سنگنبشته بيستون بر ديواره كوه بيستون است. سنگنوشته بيستون بسياري از رويدادها و كارهاي داريوش يكم را در نخستين سالهاي فرمانروايياش كه سختترين سالهاي پادشاهي وي نيز بود، به گونهاي دقيق بازگو ميكند. اين سنگنوشته عناصر تاريخي كافي براي بازسازي تاريخ هخامنشيان را داراست. و از آن ميتوان استفادههاي زيادي كرد.
هرودوت ميگويد: پارسها به شش خاندان شهري و دهنشين و چهار خاندان چادرنشين بخش شدهاند. شش خاندان نخست عبارتاند از: پاسارگاديان، رفيان، ماسپيان، پانتاليان، دژوسيان و گرمانيان. چهار خاندان دومي عبارتاند از: داييها، مردها، دروپيكها و ساگارتيها. از خاندانهاي نامبرده، سه خاندان نخست بر خاندانهاي ديگر، برتري داشتهاند و ديگران پيرو آنها بودهاند.