نور حق
عشق بهر كه داد جان رست ز خاك و خاكدان
زاهد مرده دل ز گور هم سوي گور ميرود
هر كه ز عشق يافت جان يافت حيات جاودان
او نه بميرد ار بمرد زنده بگور ميرود
ني غلطم كجا چو كور از پي نور حق شتافت
موسي وقت خويش شد جانب طور ميرود
هيچ نيافت آنكه او لذت عاشقي نيافت
گر همه در بهشت يا در بر حورد ميرود
اين دل پختگان عشق جانب حق همي رود
وان دل زاهدان خام سخت صبور ميرود
آتش عشق مرد را پخته و سرخ رو كند
خام فسرده را صلا گربه تنور ميرود
هست بهر خم فلك باده و نشأه دگر
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]