زيبايى جهان, زمين و آسمان و هر چه زير اين سقف لاجوردين, وجود دارد, مى زيد و به حيات خود ادامه مى دهد, نغمه مى سرايد, بال به پرواز مى گشايد, آغوش به عشق وامى كند, عاشقانه پر مى سوزاند, به سوى آفتاب قد مى كشد, به عشق جان جهان سر و جان مى دهد و… به گوهر شبچراغى است, به نام انسانيت كه به دست تواناى خداوند در رواق رواق اين جهان آويخته شده است.اگر انسان مى بود و اين بُعد از دو بُعد او نمود نمى يافت و خداوند در او قوه اى نمى نهاد و توانايى به او ارزانى نمى داشت كه سرشت خود را به دست خود معمارى كند و اين كاخ بلند را بنيان بگذارد و تبلور دهد, گيتى, سرتاسر تاريك بود و هزارها خورشيد, قدرت آن را نداشتند كه آن را از تاريكى به درآورند و شعله هاى نورافشان و روشنايى دِه, در جاى جاى آن برافروزند.انسان توانايى دارد جهان خود را زيبا بسازد, يا زشت. هر نقش و نگارى كه بر لوح ضمير خود, نگاريده باشد, همان جهان اش را مى سازد. اگر صفحه ضمير خود را كه خداوند, سفيد و پاك در اختيارش گذارده, با نقش و نگار انسانى و ارزشهاى والاى انسانى بياكند و بيارايد, جهان زيبايى خواهد داشت, پر جلوه و پر نقش و نگار, چشم نواز و روح انگيز, با آسمانى صاف و زلال و زمينى آرام و گاهواره اى براى اوج گيرى انسان به سوى بلوغ و دستيابى به والاييها. اگر لوح ضمير خود را سياه كند و با سياهى ها و زشتيها بناكند و نقش و نگار شيطان را بر آن بنگارد, جهانى سخت زشت و ناهنجار و آكنده از تباهى ها و ناراستيها خواهد داشت.پس انسان, سازنده جهان خود است, براساس همان نقشى كه با قلم خود بر لوح ضميرش رسم كرده است. هر چه به سوى انسانيت فراز رود و هرچه بيش تر رايتِ ارزشها را بر بامِ جان اش برافرازد, جهان انسانى تر خواهد شد و سازوار براى زندگى و اوج گيرى به سوى معنويت و توسعه تمدن انسانى.
[ بازدید : ] [ امتیاز :
]